سرویس جهان مشرق - «گفتمان سیاسی سکولار ترکی» به گفتمانی گفته میشود که علاوه بر تأکید بر روی سکولاریسم و مبانی آن، ناسیونالیسم ترکی را نیز در گفتمان خود وارد کرده و بدان وجههای اصیل (در نظام معنایی خود) بخشیده است. تا قبل از فروپاشی امپراتوری عثمانی در سال ۱۹۲۳میلادی، رهبران ترکیه، رهبران اسلام، سربازان ترک، سربازان اسلام، سرزمین ترکیه دارالاسلام و جنگ آنها جهاد در راه اسلام و گشته شدگان ترک ، شهیدان اسلام و لفظ ترک به معنای اسلام بود. اما با فروپاشی امپراتوری عثمانی (خلافت عثمانی) آتاتورک رهبر جدید ترکیه بر لزوم جدایی دو نهاد دین و دولت تأکید کرد و اظهار داشت که ما از موارد نامرئی و نادیدنی الهام نمیگیریم بلکه تنها از زندگی این جهانی و اصول آن اطاعت میکنیم.
درواقع با فروپاشی امپراتوری عثمانی که بر دو اصل اسلام و برادری مسلمین بناشده بود، آتاتورک تمام تلاش خود را به کار گرفت تا با شالوده شکنی از گفتمانهای اسلامی غیر ناسیونالیستی ، گفتمانی جدید را بنیانگذاری کند البته حذف اسلام بهعنوان سنگ بنای ایدئولوژی امپراتوری اسلامی عثمانی سبب فقدان شدید مشروعیت و مقبولیت گردید. ازاینرو سکولاریسم که بهصورت نفی دین در ترکیه رخنمود نیاز به مقومی برای بقا پیدا کرد. بنابراین با تأکید بر ملیگرایی ترک بهعنوان مقوم سکولاریسم در ترکیه ، نسخهای اصلاحشده از ناسیونالیسم ترکی که خود ترکیبی از عناصر اصلی انقلاب فرانسه و آمریکا، مبانی روشنفکری اواخر قرن نوزدهم و تقریباً اواسط قرن بیستم، یادبودی از آرمانهای انقلابیون فرانسه و آمریکا و ویژگیهای شخصیتی خود مصطفی کمال پاشا بود شکل گرفت؛ چراکه برای عبور از گفتمان امپراتوری عثمانی، آتاتورک چارهای جز تمسک به سکولاریسم و ملیگرایی بهعنوان جایگزین پیدا نکرد.
بر همین اساس از زمان تأسیس جمهوری ترکیه در سال ۱۹۲۳ میلادی، آتاتورک تمام تلاش خود را برای تبدیل ترکیه به کشوری سکولار و غربی به کار گرفت و با اعلام شعار صلح در داخل و آرامش در سراسر گیتی پروژه تشکیل کشوری جدید و سکولار بر اساس آرمانهای ملیگرایانه قوم ترک (ترک گرایی) در چارچوب سرزمینی آنادولو (آناتولی) را آغاز نمود.
پیروان وی نیز در راستای تشکیل دولتی به سبک کشورهای اروپایی، تمدن غربی و اصول فکری آن را در کشور ترکیه نهادینه ساخته و از ترویج آموزههای ضد ناسیونالیستی و بهویژه دینی جلوگیری نمودند. درنتیجه از غربگرایی و اروپایی سازی بهصورت ویژه، بهعنوان ساختاری جهت انطباق ترکها با هنجارها و اصول جدید و از ناسیونالیسم و سکولاریسم در قالب ابزاری قوی برای لیبرالیزه کردن هرچه بیشتر ترکیه در راستای دور شدن از آرمانهای اسلامی استفاده شد.
البته سکولاریسم در ترکیه بیش از همه نشئتگرفته از سنت فرانسوی ژاکوبنی دولت سالارانه جمهوری سوم در سالهای ۱۸۷۱-۱۹۴۲ بود و بهوضوح با قرائت آنگلوساکسونی سکولاریسم غربی تفاوت داشت.
آتاتورک با رگههای ژاکوبنی گفتمان خود، بهجای اتخاذ مواضعی بیطرف در برابر کردارهای دینی و باورهای اسلامی شهروندان، هدف حذف دین و شعائر دینی از اجتماع را در پی گرفت و با تلاش برای قرار دادن دین در زیر چتر نظارتی فراگیر دولت، سعی در حذف دینداران از جامعه ترک و القای گفتمانی نوین در ترکیه نمود. در همین راستا سکولاریزاسیون قانون و آموزش و پروش بهعنوان دو ابزار قدرتمند و پرنفوذ آتاتورکی کمک شایان توجهی به وی برای رسیدن به آرمانها و اهدافش کرده و زمینه را برای حذف اسلام از جامعه مهیا ساخت.
درنتیجه پروژه بسیار پیچیده کمالیستی، نظام دقیق و معینی از سکولاریسم و ملیگرایی را باهدف مهار و کنترل دین و فروکاستن آن تا ایمان فردی و عرصههای شخصی به وجود آورده و سعی در تأسیس گفتمانی ملت محور با رگههای سکولاریستی نمود که درنهایت به ملتسازی ختم شد.
البته انقلاب گفتمانی آتاتورک با پذیرش الفبای لاتین (برای نفی گذشته و خط اسلامی و تاسیس سکولاریسم) که اساسی ترین اقدام در راستای جدایی از پیشینه عثمانی به شمار آمد و سپس تشکیل بنیاد ترک (برای پی ریزی گفتمانی ملی گرا) که از عوامل اصیل سیاست فرهنگی آتاتورک برای وصول به گفتمان سکولار ملیگرا بود، به اوج خود رسید و زمینه را برای تبدیلشدن گفتمان سکولار ترکی به گفتمان هژمون مهیا نمود. تز اصلی این گفتمان که از سوی آتاتورک تهیه و حمایت شد دو هدف عمده داشت. از یکسو میخواست نشان دهد که ترکان جدا از عثمانیان، گذشته بسیار پرافتخاری دارند (اسلام زدایی از ترکیه) و از سوی دیگر قصد داشت ثابت نماید که آناتولی از دوران باستان آبستن سکولاریسم بوده است.
باوجود تأکید نهادهای سکولاریستی بر گفتمان آتاتورکی در جمهوری ترکیه، به نظر میرسد این گفتمان جایگاه قبلی خود را در جامعه ازدستداده و میدان بازی را به گروههای متعدد اسلامگرا باخته و صرفاً شعارهایی از آن در جامعه ترکیه قابلمشاهده است.